آخرین به‌روزرسانی:

Upbringing

ˈʌpˌbrɪŋɪŋ ˈʌpˌbrɪŋɪŋ

معنی و نمونه‌جمله

noun B2

تربیت، پرورش، روش آموزش‌وپرورش بچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The upbringing of children is not easy.

تربیت بچه کار آسانی نیست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upbringing

  1. noun helping someone grow up to be an accepted member of the community
    Synonyms:
    raising training instruction breeding rearing bringing-up nurture fostering fosterage

ارجاع به لغت upbringing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upbringing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upbringing

لغات نزدیک upbringing

پیشنهاد بهبود معانی