آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Framing

    American: ˈfreɪmɪŋ British: ˈfreɪmɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    framed

    شکل سوم:

    framed

    سوم‌شخص مفرد:

    frames

    معنی framing

    noun

    قاب‌گیری، قاب‌سازی، چارچوب‌بندی، پیکربندی، کالب‌بندی

    noun

    طرز قرارگیری در قاب یا چارچوب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    noun

    قاب، چارچوب، سازه، ساختار، زیرسازی

    noun

    پاپوش سازی، پرونده سازی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد framing

    1. verb to cause a miscarriage of justice
      Synonyms:
      fixing planting entrapping
    1. verb to act as a frame
      Synonyms:
      planning designing outlining enclosing limiting confining wrapping projecting edging fringing laying devising conceiving scheming formulating contriving compassing encircling enveloping clasping girdling casting wreathing enshrining charting blueprinting
    1. verb formulate in a particular style or language
      Synonyms:
      putting composing drafting formulating devising casting couching contriving
    1. verb enclose in or as if in a frame
      Synonyms:
      enclosing bordering mounting backing matting
    1. verb take or catch as if in a snare or trap
      Synonyms:
      making building forming shaping producing preparing planning arranging adjusting managing supporting fitting assembling attempting outlining drafting raising structuring fashioning fabricating composing portraying inventing designing erecting forging furnishing enclosing conforming bordering proceeding serving shelling trussing manufacturing entrapping ensnaring devising contriving
      Antonyms:
      destroying razing
    1. noun a framework that supports and protects a picture or a mirror
      Synonyms:
      frame

    سوال‌های رایج framing

    گذشته‌ی ساده framing چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده framing در زبان انگلیسی framed است.

    شکل سوم framing چی میشه؟

    شکل سوم framing در زبان انگلیسی framed است.

    سوم‌شخص مفرد framing چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد framing در زبان انگلیسی frames است.

    ارجاع به لغت framing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «framing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/framing

    لغات نزدیک framing

    • - framed
    • - framework
    • - framing
    • - franc
    • - franc-tireur
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.