آخرین به‌روزرسانی:

Caucus

ˈkɑːkəs ˈkɔːkəs

شکل جمع:

caucuses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

انجمن حزبی، کمیته‌های پارلمانی، نمایندگان حزب کارگر در پارلمان یا انجمن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the black congressional caucus

جرگه‌ی (فراکسیون) سیاه‌پوستان در کنگره(ی امریکا)

We need the continued support of the Labour caucus on the economic council.

ما به پشتیبانی مداوم نمایندگان حزب کارگر در شورای اقتصادی نیاز داریم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He had to follow his party's caucus resolutions.

او مقید به پیروی از تصمیمات سازمان رهبری حزبش بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caucus

  1. noun group gathered to make decision
    Synonyms:
    meeting gathering assembly get-together council convention session parley conclave

ارجاع به لغت caucus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caucus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caucus

لغات نزدیک caucus

پیشنهاد بهبود معانی