فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Caucus

ˈkɑːkəs ˈkɔːkəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    caucuses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive
    انجمن حزبی، کمیته‌های پارلمانی، نمایندگان حزب کارگر در پارلمان یا انجمن
    • - the black congressional caucus
    • - جرگه‌ی (فراکسیون) سیاه‌پوستان در کنگره(ی امریکا)
    • - We need the continued support of the Labour caucus on the economic council.
    • - ما به پشتیبانی مداوم نمایندگان حزب کارگر در شورای اقتصادی نیاز داریم.
    • - He had to follow his party's caucus resolutions.
    • - او مقید به پیروی از تصمیمات سازمان رهبری حزبش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد caucus

  1. noun group gathered to make decision
    Synonyms: assembly, conclave, convention, council, gathering, get-together, meeting, parley, session

ارجاع به لغت caucus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caucus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caucus

لغات نزدیک caucus

پیشنهاد بهبود معانی