Fairish

ˈfeərɪʃ ˈfeərɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
به‌نسبت خوب (یا بزرگ و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fairish

  1. adjective of moderately good quality but less than excellent
    Synonyms:
    ok fair average decent acceptable adequate satisfactory reasonable tolerable sufficient passable moderate all right common respectable goodish tidy

ارجاع به لغت fairish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fairish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fairish

لغات نزدیک fairish

پیشنهاد بهبود معانی