فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Battlefield

ˈbætlfiːld ˈbætlfiːld

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

میدان جنگ، میدان نبرد، رزمگاه، نبردگاه

battlefield inspection

بازدید از میدان نبرد

the battlefields of World War II

میدان‌های نبرد جنگ جهانی دوم

noun countable

عرصه‌ی منازعه (که در آن افراد با هم اختلاف‌نظر دارند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The university became a battlefield of ideas.

دانشگاه محل منازعه‌ی اندیشه‌ها شد.

The courtroom was a battlefield for the two attorneys.

اتاق دادگاه عرصه‌ی منازعه این دو وکیل بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد battlefield

  1. noun location of military fights
    Synonyms:
    battleground field front front line arena combat zone theater of war theater of operations salient Armageddon

ارجاع به لغت battlefield

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «battlefield» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/battlefield

لغات نزدیک battlefield

پیشنهاد بهبود معانی