Meadow

ˈmedoʊ ˈmedəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    meadows

معنی

noun countable
چمن، چمن‌زار، مرغزار، راغ، علفزار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد meadow

  1. noun grassy field
    Synonyms:
    grassland field pasture plain prairie heath lea carpet rug pasturage steppe veldt bottoms

ارجاع به لغت meadow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «meadow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meadow

لغات نزدیک meadow

پیشنهاد بهبود معانی