با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Scrub

skrʌb skrʌb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    scrubbed
  • شکل سوم:

    scrubbed
  • سوم شخص مفرد:

    scrubs
  • وجه وصفی حال:

    scrubbing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    سابیدن، سابیدن و شستن، برس زدن، برس کشیدن
    • - The surgeon scrubbed his hands thoroughly with a brush and soap.
    • - جراح دستان خود را با برس و صابون خوب شست.
    • - She scrubbed the floor.
    • - زمین را سابید و شست.
  • verb - transitive informal
    ول کردن، دست برداشتن، صرف‌نظر کردن (از چیزی)
    • - She decided to scrub her idea of starting a new business.
    • - تصمیم گرفت ایده‌اش برای راه‌ انداختن کسب‌وکار جدید را ول کند.
    • - That project was scrubbed due to a lack of money.
    • - به‌ دلیل کم بودن پول از آن صرف‌نظر شد.
  • noun uncountable
    گیاه‌شناسی خاشاک‌زار (زمین پوشیده از خار و خاشاک)
    • - The animals were camouflaged in the scrub.
    • - جانوران در خاشاک‌زار استتار کرده بودند.
    • - The dry, sandy soil of the scrub made it challenging for plants to thrive.
    • - خاک خشک و شنی خاشاک‌زار، رشد گیاهان را با چالش مواجه می‌کرد.
  • noun singular
    انگلیسی بریتانیایی سابیدن، شست‌وشو (به‌ویژه با برس و صابون و آب)
    • - Give your hands a good scrub and come and eat your lunch.
    • - دستت رو بساب و بیا ناهارت رو بخور.
    • - I gave my hands a good scrub.
    • - دست‌هام رو خوب شستم.
  • noun countable
    لایه‌بردار (سطحی)، اسکراب (ماده‌ای برای تمیز کردن پوست و نرم‌تر کردن آن)
    • - I use a body scrub to keep my skin soft.
    • - از لایه‌بردار بدن استفاده می‌کنم تا پوستم نرم شود.
    • - The scrub removed the dead skin cells.
    • - اسکراب سلول‌های مرده‌ی پوست را از بین برد.
  • noun plural
    پزشکی پوشاک گان (نوعی لباس بهداشتی که کارمندان بخش مراقبت و پزشکی آن را می‌پوشند) (scrubs)
    • - The nurse put on her scrubs before starting her shift.
    • - پرستار قبل از شروع شیفت خود گان خود را پوشید.
    • - The doctor changed out of his scrubs after a long surgery.
    • - دکتر پس از عمل جراحی طولانی، گان خود را عوض کرد.
  • noun countable
    جانورشناسی آمیخته‌تبار (حیوان اهلی دارای نژاد مختلط یا ناشناخته)
    • - The scrubs in the shelter were a mix of different breeds.
    • - آمیخته‌تبارهای موجود در پناهگاه ترکیبی از نژادهای مختلف بودند.
    • - The scrubs had a unique appearance with its mismatched features.
    • - آمیخته‌تبارها با ویژگی‌های نامتجانس خود ظاهر منحصر‌به‌فردی داشتند.
  • noun countable informal
    ناچیز، حقیر، کم‌اهمیت (آدم)
    • - Don't waste your time arguing with that scrubs.
    • - وقتت را برای بحث با آن آدم‌های ناچیز تلف نکن.
    • - The boss treats us like scrubs, always giving us the worst jobs.
    • - رئیس با ما مانند آدم‌های کم‌اهمیت‌ رفتار می‌کند و همیشه بدترین کارها را به ما می‌دهد.
  • noun countable
    ورزش ذخیره (بازیکن)
    • - The coach praised the scrubs for their dedication and commitment to the team.
    • - مربی از بازیکن‌های ذخیره به دلیل فداکاری و تعهدشان به تیم تمجید کرد.
    • - The scrubs on the bench waited eagerly for their chance to prove themselves on the court.
    • - ذخیره‌های روی نیمکت مشتاقانه منتظر فرصتی بودند تا خود را در زمین ثابت کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد scrub

  1. verb clean with force
    Synonyms: abrade, brush, buff, cleanse, mop, polish, rub, scour, wash
    Antonyms: dirty
  2. verb cancel
    Synonyms: abandon, abolish, abort, call off, delete, discontinue, do away with, drop, forget about, give up
    Antonyms: organize, schedule, set up

ارجاع به لغت scrub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scrub

لغات نزدیک scrub

پیشنهاد بهبود معانی