امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

White

waɪt waɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    whites
  • صفت تفضیلی:

    whiter
  • صفت عالی:

    whitest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
رنگ سفید، سپید

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- white flowers
- گل‌های سپید
- Julie wore a white dress.
- جولی پیراهن سفیدی پوشیده بود.
- to become white
- سفید شدن
- Her face was white with fear.
- از ترس رنگش پریده بود.
- a white spirit
- روح پاک
- We can print the picture in the white space on top of the page.
- می‌توانیم آن عکس را در فضای خالی در بالای صفحه چاپ کنیم.
- a white knight
- سلحشور سفید‌زره
- the white hills of northern Canada
- تپه‌های پوشیده از برف شمال کانادا
- a long white winter
- زمستان طولانی و پربرف
- He was dreaming of a white Christmas.
- او خواب کریسمس سفید از برف را می‌دید.
- white magic
- سحر و جادوی بی‌زیان
- When he heard the news his face became white as a sheet.
- وقتی که خبر را شنید، صورتش مثل گچ سفید شد.
- The old man's beard was (as) white as snow.
- ریش پیرمرد مثل برف سفید بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun uncountable
سفید، رنگ سفید
- A bride is usually dressed in white.
- معمولاً عروس جامه‌ی سفید می‌پوشد.
noun countable
سفیدپوست
- white schools
- مدارس سفیدپوستان
- The people of Europe are generally white.
- مردم اروپا بیشتر سفیدپوست هستند.
- In South Africa blacks outnumber whites.
- در افریقای جنوبی شمار سیاهان از سفیدان بیشتر است.
noun countable uncountable
شراب سفید
- white wine
- شراب سفید
noun countable uncountable
سفیده تخم‌مرغ
noun countable uncountable
سفیدی چشم، قسمت سفید چشم
noun countable
یونیفرم سفید، لباس فرم سفید
- naval officers in summer whites
- افسران نیروی دریایی در ینیفورم‌های سفید تابستانی
verb - transitive
سفید کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد white

  1. adjective extremely pale; lacking color
    Synonyms:
    achromatic achromic alabaster ashen blanched bleached bloodless chalky clear fair frosted ghastly hoary immaculate ivory light milky neutral pallid pasty pearly silver silvery snowy transparent wan waxen
    Antonyms:
    black dark dirty

Collocations

Idioms

  • a white lie

    دروغ مصلحت‌آمیز

    دروغ مصلحت‌آمیز، دروغ بی‌ضرر

  • bleed white

    (رمق یا پول یا منابع) تا ته در کشیدن، بی‌چیز کردن

  • white as a sheet

    سفید همچون ملافه‌ی سفید (به‌ویژه در اثر ترس و غیره)، مثل گچ

لغات هم‌خانواده white

  • adjective
    white

سوال‌های رایج white

معنی white به فارسی چی میشه؟

کلمه "white" در زبان انگلیسی به معنای "سفید" است و یکی از رنگ‌های اصلی محسوب می‌شود. این رنگ به طور گسترده‌ای در فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف نماد معانی و تصورات متفاوتی دارد. در ادامه به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب پیرامون رنگ سفید می‌پردازیم.

معانی و کاربردها

1. رنگ سفید: سفید به عنوان رنگ خالص و بدون رنگدانه‌ها شناخته می‌شود. این رنگ معمولاً با نور و روشنایی مرتبط است و به عنوان رنگی از پاکی و بی‌گناهی در نظر گرفته می‌شود. در طبیعت، رنگ سفید در برف، گل‌های سفید و بعضی از پرندگان مانند قوها دیده می‌شود.

2. نمادها: در بسیاری از فرهنگ‌ها، رنگ سفید نماد پاکی، صداقت، و صلح است. در فرهنگ‌های غربی، لباس سفید عموماً در مراسم عروسی به عنوان نماد شروعی تازه پوشیده می‌شود. در مقابل، در برخی فرهنگ‌های شرقی، مانند چین، رنگ سفید به عنوان نماد سوگواری و مرگ شناخته می‌شود.

3. معانی روانشناختی: رنگ سفید می‌تواند احساساتی مانند آرامش، سکوت و آرامش خاطر را به وجود آورد. این رنگ معمولاً به فضاهای باز و روشن مرتبط است و می‌تواند حس تازگی و نوآوری را منتقل کند.

نکات جالب

1. تأثیر بر محیط: استفاده از رنگ سفید در دکوراسیون داخلی می‌تواند احساس فضا و روشنایی بیشتری را ایجاد کند. این رنگ به راحتی با سایر رنگ‌ها ترکیب می‌شود و می‌تواند حس مدرن و شیک بودن را منتقل کند.

2. رنگ سفید در هنر: در هنر، رنگ سفید به عنوان زمینه‌ای برای ایجاد کنتراست با رنگ‌های تیره‌تر استفاده می‌شود. نقاشان و طراحان گاهی از رنگ سفید برای ایجاد نور و سایه استفاده می‌کنند تا عمق بیشتری به آثار خود ببخشند.

3. سفید و علم: در علم، رنگ سفید به عنوان یک رنگ خنثی شناخته می‌شود. این رنگ در طیف نوری به عنوان ترکیب تمام رنگ‌های قابل دیدن تعریف می‌شود. در فیزیک، رنگ سفید زمانی ایجاد می‌شود که تمام طول موج‌های نور مرئی با هم ترکیب شوند.

4. سفید و عکاسی: در عکاسی، رنگ سفید به عنوان یک رنگ مرجع برای تعادل رنگ‌ها استفاده می‌شود. عکاسان معمولاً از رنگ سفید برای تنظیم نور و کنتراست تصاویر خود استفاده می‌کنند.

5. تفاوت در فرهنگ‌ها: همانطور که ذکر شد، رنگ سفید در فرهنگ‌های مختلف معانی متفاوتی دارد. به عنوان مثال، در برخی فرهنگ‌های آفریقایی، سفید به عنوان نماد قدرت و ثروت در نظر گرفته می‌شود، در حالی که در برخی دیگر می‌تواند به عنوان نماد خفقان و سرکوب تلقی شود.

ارجاع به لغت white

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «white» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/white

لغات نزدیک white

پیشنهاد بهبود معانی