رنگرفته، کمرنگ، رنگپریده، محو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The patient's face turned pallid.
چهرهی بیمار مثل گچ شد.
the pallid sky
آسمان مات
pallid poetry
شعر عاری از لطف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pallid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pallid