با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Waxen

ˈwæksn ˈwæksn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective adverb
مومی، ساخته شده از موم، مومی شکل
- waxen tapers
- شمع‌های مومی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waxen

  1. adjective Lacking color
    Synonyms: waxlike, pale, pallid, waxy, wan, sallow, wax-covered, ashen, ashy, bloodless, white, cadaverous, whitish, colorless, livid, sickly, lurid, blanched, unhealthy, ghostly, pasty
    Antonyms: ruddy, healthy, robust

ارجاع به لغت waxen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waxen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waxen

لغات نزدیک waxen

پیشنهاد بهبود معانی