رنگ قرمز، گلگون، سرخ، سرخگون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
Children came back from playing in the snow with ruddy faces.
بچهها بعداز بازی در برف با صورتهای سرخ به خانه برگشتند.
The farmer had a ruddy complexion from working outdoors every day.
کشاورز بهخاطر کار روزانه در فضای باز، چهرهای قرمز داشت.
a ruddy complexion
رنگ و روی سرخ و سفید
انگلیسی بریتانیایی قدیمی لعنتی، کوفتی (بهجای کلمهی bloody برای بیان خشم استفاده میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That ruddy alarm clock didn’t ring this morning.
اون ساعت زنگدار کوفتی امروز صبح زنگ نزد.
Ruddy traffic made me late for work.
ترافیک لعنتی باعث شد دیر به سر کار برسم.
What's the ruddy matter?
چه مرگته؟
a ruddy lie
دروغ محض
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ruddy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ruddy