آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Rosy

ˈroʊzi ˈrəʊzi

معنی rosy | جمله با rosy

noun adjective C2

گلگون، سرخ، لعل فام، خوشبو، گل پاشیده، گلی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

the child's rosy cheeks

گونه‌های سرخ کودک

a rosy future

آینده‌ی درخشان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to draw a rosy picture of the situation

تصویر خوش‌بینانه‌ای از وضعیت ارائه دادن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rosy

  1. adjective pink, reddish in color
    Synonyms:
    red colored reddish in color coral peach rose-colored roseate ruddy red-faced rubicund fresh glowing blushing blooming healthy-looking pale red deep pink high-colored incarnadine aflush
    Antonyms:

ارجاع به لغت rosy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rosy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rosy

لغات نزدیک rosy

پیشنهاد بهبود معانی