آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Rosy

ˈroʊzi ˈrəʊzi

معنی rosy | جمله با rosy

noun adjective C2

گلگون، سرخ، لعل فام، خوشبو، گل پاشیده، گلی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the child's rosy cheeks

گونه‌های سرخ کودک

a rosy future

آینده‌ی درخشان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to draw a rosy picture of the situation

تصویر خوش‌بینانه‌ای از وضعیت ارائه دادن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rosy

  1. adjective pink, reddish in color
    Synonyms:
    red colored reddish in color coral peach rose-colored roseate ruddy red-faced rubicund fresh glowing blushing blooming healthy-looking pale red deep pink high-colored incarnadine aflush
    Antonyms:

ارجاع به لغت rosy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rosy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rosy

لغات نزدیک rosy

پیشنهاد بهبود معانی