با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Blushing

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blushed
  • شکل سوم:

    blushed
  • سوم‌شخص مفرد:

    blushes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
(صورت) سرخ‌شده ناشی از خجالت، سرخ‌رو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- I'm no blushing adolescent giggling at the mere mention of a four-letter word.
- نوجوانی سرخ‌رو نیستم که فقط با یک واژه‌ی چهارحرفی (قبیح) بخندد.
- The blushing boy was brought before the principal.
- پسری که از خجالت سرخ شده بود، نزد مدیر بردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blushing

  1. adjective turning red
    Synonyms: reddening, flushing, red-faced, embarrassed, ashamed, blushful, humiliated, bashful, flushed
    Antonyms: arrogant, bold, immodest

ارجاع به لغت blushing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blushing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blushing

لغات نزدیک blushing

پیشنهاد بهبود معانی