Rose-colored

    ˈroʊzˌkʌlərd ˈɹəʊz ˌkʌləd
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: rose-coloured

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    رنگ به رنگ گل، گلرنگ، گلگون
    آموزش تمامی رنگ ها به زبان انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The artist used a palette of rose-colored paints to create a romantic portrait.
    - این هنرمند از پالتی از رنگ‌های گلگون برای خلق پرتره‌ای رمانتیک استفاده کرد.
    - The little girl wore a rose-coloured dress that perfectly matched the flowers in the garden.
    - دختر کوچولو لباسی به رنگ گل پوشیده بود که کاملاً با گل‌های باغ ست می‌شد.
    adjective
    خوش‌بینانه
    - He had a rose-colored view of love, believing that every relationship would be filled with happiness and romance.
    - نگاهی خوش‌بینانه به عشق داشت و معتقد بود که هر رابطه‌ای پر از شادی و عشق خواهد بود.
    - His rose-colored perspective on the future helped him stay motivated and focused on his goals.
    - چشم‌انداز خوش‌بینانه‌اش به آینده به او کمک کرد تا باانگیزه بماند و روی اهدافش تمرکز کند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد rose-colored

    1. adjective Expecting a favorable outcome or dwelling on hopeful aspects
      Synonyms: rosy, optimistic, panglossian, roseate, sanguine, upbeat
    2. adjective Having a rose color
      Synonyms: rosy-colored

    Idioms

    ارجاع به لغت rose-colored

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «rose-colored» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rose-colored

    لغات نزدیک rose-colored

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند