با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Vanilla

vəˈnɪlə vəˈnɪlə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
گیاه‌شناسی وانیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Vanilla is my favorite flavor of ice cream.
- وانیل طعم مورد علاقه‌ام در بستنی است.
- The vanilla extract added a rich taste to the cake.
- عصاره‌ی وانیل طعمی عالی به کیک اضافه کرد.
adjective
معمولی، ساده، عادی
- The room was decorated in a bland, vanilla color scheme.
- اتاق با طرح رنگی ملایم و ساده‌ای تزئین شده بود.
- The house had a vanilla exterior.
- خانه نمای بیرونی معمولی داشت.
adjective
گیاه‌شناسی وانیلی
- vanilla ice cream
- بستنی وانیلی
- vanilla dessert
- دسر وانیلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vanilla

  1. adjective simple, unadorned
    Synonyms: austere, clean, elementary, folksy, homely, humble, inelaborate, modest, plain, pure and simple, rustic, uncluttered, uncomplicated, undecorated, unelaborate, unembellished, unornamented, unostentatious, unpretentious, your basic

ارجاع به لغت vanilla

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vanilla» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vanilla

لغات نزدیک vanilla

پیشنهاد بهبود معانی