آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ تیر ۱۴۰۴

    Impulse

    ˈɪmpʌls ˈɪmpʌls

    گذشته‌ی ساده:

    impulsed

    شکل سوم:

    impulsed

    سوم‌شخص مفرد:

    impulses

    وجه وصفی حال:

    impulsing

    شکل جمع:

    impulses

    معنی impulse | جمله با impulse

    noun countable C2

    تمایل، میل شدید، کشش (ناگهانی برای انجام کاری)

    He had to resist the impulse to eat the entire chocolate cake.

    او مجبور بود در مقابل تمایل خوردن کل کیک شکلاتی مقاومت کند.

    He felt a sudden impulse to dive in the water.

    کشش ناگهانی برای شیرجه زدن در آب در وجودش شکل گرفت.

    noun countable

    زیست‌شناسی تکانه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    A nerve impulse is a signal sent by a nerve cell.

    تکانه‌ی عصبی سیگنالی است که سلول عصبی آن را ارسال می‌کند.

    Damage to the nerve can disrupt the flow of nerve impulses.

    آسیب به عصب می‌تواند جریان تکانه‌های عصبی را مختل کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    electrical impulse

    تکانه‌ی الکتریکی

    noun uncountable

    فیزیک ضربه (انتگرال نیرو نسبت به زمان)

    The impulse of the car was sudden and forceful.

    ضربه‌ی ماشین ناگهانی و شدید بود.

    The impulse of the object caused it to change direction.

    ضربه‌ی جسم باعث تغییر جهت آن شد.

    noun countable formal

    انگیزه (چیزی که عامل یا دلیل چیز دیگری است)

    The impulse behind his decision to quit his job was the desire for a fresh start.

    انگیزه‌ی پشت تصمیم او برای ترک شغلش، تمایل به شروعی تازه بود.

    His impulse to succeed drove him to work tirelessly towards his goals.

    انگیزه‌ی او برای موفقیت او را به تلاش خستگی‌ناپذیر برای رسیدن به اهدافش سوق داد.

    verb - transitive

    انگیزه دادن، تکان دادن، برانگیختن (ناگهانی)

    The motivational speaker impulsed the audience to chase their dreams.

    سخنران انگیزشی به حضار انگیزه داد تا رؤیاهایشان را دنبال کنند.

    The teacher impulsed creativity in her students.

    معلم خلاقیت را در دانش‌آموزانش برانگیخت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد impulse

    1. noun drive, resolve
      Synonyms:
      desire wish urge motivation motive feeling thought notion mind inspiration influence passion bent inclination disposition instinct itch lust spur goad incitement incitation impulsion catalyst actuation appeal resolve whim fancy caprice vagary whimsy yen flash extemporization excitement lash
    1. noun throb, stimulus
      Synonyms:
      push force pressure beat pulse shock drive movement thrust surge vibration stimulus impetus momentum propulsion impulsion rush stroke shove bump catalyst augmentation lash pulsation

    لغات هم‌خانواده impulse

    noun
    impulse, impulsion
    adjective
    impulsive
    verb - transitive
    impulse
    adverb
    impulsively

    سوال‌های رایج impulse

    گذشته‌ی ساده impulse چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده impulse در زبان انگلیسی impulsed است.

    شکل سوم impulse چی میشه؟

    شکل سوم impulse در زبان انگلیسی impulsed است.

    شکل جمع impulse چی میشه؟

    شکل جمع impulse در زبان انگلیسی impulses است.

    وجه وصفی حال impulse چی میشه؟

    وجه وصفی حال impulse در زبان انگلیسی impulsing است.

    سوم‌شخص مفرد impulse چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد impulse در زبان انگلیسی impulses است.

    ارجاع به لغت impulse

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «impulse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impulse

    لغات نزدیک impulse

    • - impugn
    • - impuissance
    • - impulse
    • - impulse turbine
    • - impulsion
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.