به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Momentum

məˈmentəm məˈmentəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    momenta

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع momentums به‌ جای momenta استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable C2
    فیزیک تکانه، اندازه‌ی حرکت، مومنتوم (حاصل‌ضرب جرم در بردار سرعت)
    • - In space, objects can continue moving indefinitely due to the absence of forces to diminish their momentum.
    • - در فضا، اجسام می‌توانند به‌طور نامحدود به حرکت خود ادامه دهند؛ زیرا نیرویی برای کاهش تکانه‌ی آن‌ها وجود ندارد.
    • - The car's momentum carried it forward even after the brakes were applied.
    • - مومنتوم خودرو حتی پس از ترمزگیری آن را به جلو می‌برد.
  • noun uncountable
    شتاب، تکانه
    • - His campaign gained momentum.
    • - مبارزه‌ی (انتخاباتی) او شتاب بیشتری به خود گرفت.
    • - It's essential to maintain momentum to achieve long-term goals.
    • - حفظ شتاب برای دستیابی به اهداف بلندمدت ضروری است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد momentum

  1. noun impetus, push
    Synonyms: drive, energy, force, impulse, power, propulsion, strength, thrust

لغات هم‌خانواده momentum

ارجاع به لغت momentum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «momentum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/momentum

لغات نزدیک momentum

پیشنهاد بهبود معانی