فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Momentum

məˈmentəm məˈmentəm

شکل جمع:

momenta

توضیحات:

همچنین می‌توان از شکل جمع momentums به‌ جای momenta استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2

فیزیک تکانه، اندازه‌ی حرکت، مومنتوم (حاصل‌ضرب جرم در بردار سرعت)

In space, objects can continue moving indefinitely due to the absence of forces to diminish their momentum.

در فضا، اجسام می‌توانند به‌طور نامحدود به حرکت خود ادامه دهند؛ زیرا نیرویی برای کاهش تکانه‌ی آن‌ها وجود ندارد.

The car's momentum carried it forward even after the brakes were applied.

مومنتوم خودرو حتی پس از ترمزگیری آن را به جلو می‌برد.

noun uncountable

شتاب، تکانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

His campaign gained momentum.

مبارزه‌ی (انتخاباتی) او شتاب بیشتری به خود گرفت.

It's essential to maintain momentum to achieve long-term goals.

حفظ شتاب برای دستیابی به اهداف بلندمدت ضروری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد momentum

  1. noun impetus, push
    Synonyms:
    force power energy drive impulse strength thrust propulsion

لغات هم‌خانواده momentum

ارجاع به لغت momentum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «momentum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/momentum

لغات نزدیک momentum

پیشنهاد بهبود معانی