فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Mommy

ˈmɑːmi ˈmɒmi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mommies

معنی

  • noun plural countable
    (بچگانه) مادر، مامی، ننه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mommy

  1. noun Informal terms for a mother
    Synonyms: mom, mama, female parent, ma, momma, mamma, mammy, mum, mummy

ارجاع به لغت mommy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mommy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mommy

لغات نزدیک mommy

پیشنهاد بهبود معانی