با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Propulsion

prəˈpʌlʃn prəˈpʌlʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    propulsions

معنی و نمونه‌جمله

noun
نیروی محرکه، خروج، دفع، پیش راندن
- the propulsion of a rocket
- پیشرانی موشک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد propulsion

  1. noun force
    Synonyms: drive, effort, energy, full head of steam, horsepower, impulse, momentum, muscle, power, pressure, punch, push, speed, steam, strength, stress, tension, thrust, velocity

Collocations

ارجاع به لغت propulsion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «propulsion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/propulsion

لغات نزدیک propulsion

پیشنهاد بهبود معانی