شکل جمع:
instinctsغریزه، شعور حیوانی، هوش طبیعی جانوران
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Suckling is an instinct in mammals.
شیر خوردن از پستان (مادر) غریزهی جانوران پستاندار است.
Birds have the instinct to fly.
پرندگان غریزهی پرواز دارند.
... it is its instinct.
... اقتضای طبیعتش این است.
the religious instinct of primitive peoples
شم مذهبی انسانهای آغازین
He has an instinct for politics.
او شم سیاسی دارد.
a look instinct with pity
نگاهی که ترحم از آن میبارد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «instinct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/instinct