فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Instinctively

ɪnˈstɪŋktɪvli ɪnˈstɪŋktɪvli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور غیرارادی، به‌طور غریزی، به‌طور ذاتی، به‌طور ناخودآگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She knew instinctively that he was dangerous.

به‌طور غریزی می‌دانست که او خطرناک است.

If the bike starts to tip, we instinctively put our feet down.

در صورتی که دوچرخه شروع به چپ کردن کند، به‌طور ناخودآگاه پاهای خود را پایین می‌گذاریم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Instinctively, the dog barked and growled at the stranger approaching the house.

سگ به‌طور غریزی به غریبه‌ای که به خانه نزدیک می‌شد، واق‌واق کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد instinctively

  1. adverb inherently
    Synonyms:
    naturally intuitively

ارجاع به لغت instinctively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «instinctively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/instinctively

لغات نزدیک instinctively

پیشنهاد بهبود معانی