صفت تفضیلی:
more ablazeصفت عالی:
most ablazeسوزان، فروزان، درخشان، مشتعل، برافروخته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When he got back from the movie, he realized his house was ablaze.
وقتی از سینما برگشت دید که خانهاش آتش گرفته است.
to set ablaze
شعلهور کردن، مشتعل کردن
Her face was ablaze with excitement.
از شدت هیجان چهرهاش برافروخته شده بود.
The street was ablaze with Christmas decorations.
تزیینات کریسمس خیابان را غرق در نور کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ablaze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ablaze