فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Aglow

əˈɡloʊ əˈɡləʊ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

درحال اشتعال، در حالت هیجان، تابان، مشتعل و فروزان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Her cheeks were aglow with anger.

گونه‌هایش از خشم برافروخته بود.

Spring flowers, aglow under the sunlight.

گل‌های بهاری که در نور آفتاب می‌درخشیدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد aglow

  1. adjective softly bright or radiant
    Synonyms:
    luminous lucent luminant gleamy luciform lambent irradiative
  1. noun
    Synonyms:
    starbright lamping

ارجاع به لغت aglow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «aglow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aglow

لغات نزدیک aglow

پیشنهاد بهبود معانی