درحال اشتعال، در حالت هیجان، تابان، مشتعل و فروزان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her cheeks were aglow with anger.
گونههایش از خشم برافروخته بود.
Spring flowers, aglow under the sunlight.
گلهای بهاری که در نور آفتاب میدرخشیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aglow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aglow