امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incandescent

ˌɪnkænˈdesnt ˌɪnkænˈdesnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(نورانی در اثر حرارت زیاد) دماشیدگر، تابنده، ملتهب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- incandescent carbon
- کربن گداخته
- incandescent source
- منبع ملتهب
adjective
پرنور، پرشید، شیدافشان، تفته
- all those incandescent flowers
- همه‌ی آن گل‌های درخشان
- a young man with incandescent ideas
- مردی جوان با اندیشه‌های تابان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incandescent

  1. adjective glowing
    Synonyms:
    beaming brilliant effulgent fulgent intense lambent lucent luminous phosphorescent radiant red-hot refulgent shining white-hot
    Antonyms:
    dark dim

ارجاع به لغت incandescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incandescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incandescent

لغات نزدیک incandescent

پیشنهاد بهبود معانی