(نورانی در اثر حرارت زیاد) دماشیدگر، تابنده، ملتهب
incandescent carbon
کربن گداخته
incandescent source
منبع ملتهب
پرنور، پرشید، شیدافشان، تفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
all those incandescent flowers
همهی آن گلهای درخشان
a young man with incandescent ideas
مردی جوان با اندیشههای تابان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incandescent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incandescent