فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Incandescent

ˌɪnkænˈdesnt ˌɪnkænˈdesnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (نورانی در اثر حرارت زیاد) دماشیدگر، تابنده، ملتهب
    • - incandescent carbon
    • - کربن گداخته
    • - incandescent source
    • - منبع ملتهب
  • adjective
    پرنور، پرشید، شیدافشان، تفته
    • - all those incandescent flowers
    • - همه‌ی آن گل‌های درخشان
    • - a young man with incandescent ideas
    • - مردی جوان با اندیشه‌های تابان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد incandescent

  1. adjective glowing
    Synonyms: beaming, brilliant, effulgent, fulgent, intense, lambent, lucent, luminous, phosphorescent, radiant, red-hot, refulgent, shining, white-hot
    Antonyms: dark, dim

ارجاع به لغت incandescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incandescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incandescent

لغات نزدیک incandescent

پیشنهاد بهبود معانی