فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Incandescent

ˌɪnkænˈdesnt ˌɪnkænˈdesnt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(نورانی در اثر حرارت زیاد) دماشیدگر، تابنده، ملتهب

incandescent carbon

کربن گداخته

incandescent source

منبع ملتهب

adjective

پرنور، پرشید، شیدافشان، تفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

all those incandescent flowers

همه‌ی آن گل‌های درخشان

a young man with incandescent ideas

مردی جوان با اندیشه‌های تابان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incandescent

  1. adjective glowing
    Synonyms:
    shining radiant luminous brilliant intense lucent beaming red-hot white-hot lambent refulgent fulgent effulgent phosphorescent
    Antonyms:
    dark dim

ارجاع به لغت incandescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incandescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incandescent

لغات نزدیک incandescent

پیشنهاد بهبود معانی