گداخته، تفته، مذاب (مربوط به فلز و غیره بهطوریکه حرارت آن بهقدری زیاد است که نور سفیدی از آن منعکس میشود)
The blacksmith heated the metal until it was white-hot and ready to be shaped.
آهنگر فلز را آنقدر حرارت میداد که گداخته و برای شکلدهی آماده شود.
The chef seared the steak on a white-hot grill.
سرآشپز استیک را روی گریل تفته خشک کرد (آب آن را گرفت).
آتشین، عمیق، شدید، سوزان (احساسات و اشیاق و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The singer's performance was white-hot, captivating the audience with her powerful vocals and electrifying stage presence.
اجرای این خواننده آتشین بود و با آواز قدرتمند و حضور پر انرژیاش روی صحنه، تماشاگران را مجذوب خود کرد.
The CEO's white-hot determination propelled the company to unprecedented success.
عزم شدید مدیرعامل، شرکت را به موفقیتی بیسابقه سوق داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «white-hot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/white-hot