Beaming

ˈbiːmɪŋ ˈbiːmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    beamed
  • شکل سوم:

    beamed
  • سوم‌شخص مفرد:

    beams

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بشاش، خوش‌رو، درخشان، پرتودار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the beaming sun
- خورشید تابناک
- a beaming smile
- لبخند درخشان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beaming

  1. adjective radiant; beautiful
    Synonyms: bright, brilliant, effulgent, flashing, fulgent, gleaming, glistening, glittering, glowing, incandescent, lambent, lucent, luminous, refulgent, scintillating, sparkling
    Antonyms: ugly
  2. adjective very happy
    Synonyms: animated, cheerful, genial, grinning, joyful, radiant, shining, smiling, sparkling, sunny
    Antonyms: frowning, sad, sullen, unhappy

ارجاع به لغت beaming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beaming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beaming

لغات نزدیک beaming

پیشنهاد بهبود معانی