گذشتهی ساده:
beamedشکل سوم:
beamedسومشخص مفرد:
beamsبشاش، خوشرو، درخشان، پرتودار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the beaming sun
خورشید تابناک
a beaming smile
لبخند درخشان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beaming» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beaming