فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Beamed

سوم‌شخص مفرد:

beams

وجه وصفی حال:

beaming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ارسال‌شده، منتقل‌شده، تابیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the beamed program

برنامه‌ی ارسال‌شده

the beamed signal

سیگنال منتقل‌شده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beamed

  1. adjective transmitted
    Synonyms:
    sent broadcast channeled radiated

ارجاع به لغت beamed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beamed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beamed

لغات نزدیک beamed

پیشنهاد بهبود معانی