گذشتهی ساده:
frownedشکل سوم:
frownedسومشخص مفرد:
frownsاخمو، عبوس، ترشرو، درهمکشیده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The young writer pitched his screenplay to a frowning producer.
نویسندهی جوان فیلمنامهاش را به تهیهکنندهای ترشرو سپرد.
the frowning face
چهرهی درهمکشیده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «frowning» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frowning