با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rapid

ˈræpɪd ˈræpɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rapids
  • صفت تفضیلی:

    rapider
  • صفت عالی:

    rapidest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
تند، سریع، تندرو، سریع‌العمل، چابک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a rapid train
- قطار تندرو
- a rapid movement
- حرکت سریع
- rapid growth
- رشد سریع
- rapid pulse
- نبض تند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rapid

  1. adjective very quick
    Synonyms: accelerated, active, agile, breakneck, brisk, double time, expeditious, expeditive, express, fast, fleet, fleet of foot, flying, hasty, hurried, in nothing flat, light-footed, like a house on fire, lively, mercurial, nimble, on the double, precipitate, prompt, quick as a wink, quickened, ready, really rolling, screaming, speedy, spry, swift, winged
    Antonyms: languishing, leisurely, slack, slow

Collocations

  • in rapid succession

    تند و پی‌در‌پی، بلافاصله یکی پس از دیگری

ارجاع به لغت rapid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rapid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rapid

لغات نزدیک rapid

پیشنهاد بهبود معانی