با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Expeditious

ˌekspəˈdɪʃəs ˌekspɪˈdɪʃəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    از روی عجله، ضروری
    • - He withdrew his forces expeditiously.
    • - او با شتاب نیروهای خود را عقب کشید.
    • - an expeditious response
    • - پاسخ سریع
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد expeditious

  1. adjective immediate, speedy
    Synonyms: active, alert, breakneck, brisk, diligent, effective, effectual, efficient, fast, fleet, hasty, instant, nimble, prompt, punctual, quick, rapid, ready, swift
    Antonyms: pokey, retarded, slow

ارجاع به لغت expeditious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expeditious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expeditious

لغات نزدیک expeditious

پیشنهاد بهبود معانی