آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ فروردین ۱۴۰۴

    Jog

    dʒɑːɡ dʒɒɡ

    وجه وصفی حال:

    jogging

    معنی jog | جمله با jog

    verb - intransitive verb - transitive B1

    آهسته دویدن (معمولاً برای ورزش کردن)، دواندن (اسب و...)

    I jog three miles every day.

    من روزی سه مایل می‌دوم.

    She jogs five kilometers every evening after work.

    او هر شب بعداز کار پنج کیلومتر می‌دود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A boy jogs the race horse around the track.

    پسری اسب مسابقه را دور زمین می‌دواند.

    Jogging is a good sport.

    دویدن ورزش خوبی است.

    verb - transitive

    هل دادن، ضربه زدن، برخورد کردن (معمولاً با دست)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    I will jog you with my elbow when it's time to go.

    هنگام رفتن که فرا برسد با آرنج به تو خواهم زد.

    Someone jogged me from behind in the crowded subway.

    در متروی شلوغ کسی از پشت به من برخورد کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I jogged the reins and the horse started up.

    افسار را تکان دادم و اسب شروع به حرکت کرد.

    verb - intransitive

    با تکان و لرزش حرکت کردن، بالاوپایین رفتن

    They jogged forward through the muddy trail.

    آن‌ها در مسیر گل‌آلود با لرزش و تکان پیش رفتند.

    The camera jogged as he walked along the bumpy road.

    دوربین هنگام راه رفتن او در جاده‌ی ناهموار بالاوپایین رفت.

    verb - intransitive

    آرام پیش رفتن، آهسته حرکت کردن

    From then on her life jogged peacefully along.

    از آن به بعد زندگانی او با آرامش پیش می‌رفت.

    The fleet jogged along before a moderate wind.

    ناوگان همراه باد ملایمی به طور یکنواخت در حرکت بود.

    verb - transitive

    به‌خاطر آوردن، به یاد آوردن، هوشیار کردن

    He tied a string on his finger to jog his memory.

    برای یادآوردی نخی را به دور انگشت خود بست.

    The detective showed him a photo to jog his memory about the suspect.

    کارآگاه عکسی به او نشان داد تا چیزی درباره‌ی مظنون به‌خاطرش بیاورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Coffee jogged my memory.

    قهوه، حافظه‌ی مرا راه انداخت.

    verb - intransitive

    پیچیدن، کج شدن

    Here the road jogs to the left.

    در اینجا راه به چپ می‌پیچد.

    The fence jogged to avoid the tree.

    حصار برای دور زدن درخت، کمی کج شده بود.

    noun singular

    دوی آهسته (معمولاً برای ورزش کردن)

    He went out for a jog before breakfast.

    قبل‌از صبحانه، برای دو بیرون رفت.

    A quick jog around the park is part of my daily routine.

    دوی کوتاه در اطراف پارک، بخشی از برنامه‌ی روزانه‌ام است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a three-mile jog

    دوی سه‌مایلی

    noun countable

    تکان، هل، ضربه

    The officer gave the sleeping guard a jog.

    افسر، نگهبان خواب را با تکان بیدار کرد.

    The waiter jogged my arm, accidentally spilling the drink.

    پیشخدمت به‌طور اتفاقی به بازوی من ضربه زد و نوشیدنی را ریخت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد jog

    1. verb activate, push
      Synonyms:
      press hit shake stir arouse prompt stimulate prod nudge suggest remind push shove agitate punch rock jolt jerk jab whack jar bounce jostle joggle jiggle dig jounce
      Antonyms:
      repress
    1. verb run for recreation
      Synonyms:
      trot dash sprint pace lope amble dogtrot canter
    1. noun a slow run
      Synonyms:
      trot lope dogtrot pace
    1. noun a bump
      Synonyms:
      nudge jiggle dig jab shake poke

    سوال‌های رایج jog

    وجه وصفی حال jog چی میشه؟

    وجه وصفی حال jog در زبان انگلیسی jogging است.

    ارجاع به لغت jog

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «jog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jog

    لغات نزدیک jog

    • - joey
    • - joffre
    • - jog
    • - jog trot
    • - jogger
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.