گذشتهی ساده:
joggedشکل سوم:
joggedسومشخص مفرد:
jogsوجه وصفی حال:
joggingشکل جمع:
jogsآهسته دویدن (معمولاً برای ورزش کردن)، دواندن (اسب و...)
I jog three miles every day.
من روزی سه مایل میدوم.
She jogs five kilometers every evening after work.
او هر شب بعداز کار پنج کیلومتر میدود.
A boy jogs the race horse around the track.
پسری اسب مسابقه را دور زمین میدواند.
Jogging is a good sport.
دویدن ورزش خوبی است.
هل دادن، ضربه زدن، برخورد کردن (معمولاً با دست)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I will jog you with my elbow when it's time to go.
هنگام رفتن که فرا برسد با آرنج به تو خواهم زد.
Someone jogged me from behind in the crowded subway.
در متروی شلوغ کسی از پشت به من برخورد کرد.
I jogged the reins and the horse started up.
افسار را تکان دادم و اسب شروع به حرکت کرد.
با تکان و لرزش حرکت کردن، بالاوپایین رفتن
They jogged forward through the muddy trail.
آنها در مسیر گلآلود با لرزش و تکان پیش رفتند.
The camera jogged as he walked along the bumpy road.
دوربین هنگام راه رفتن او در جادهی ناهموار بالاوپایین رفت.
آرام پیش رفتن، آهسته حرکت کردن
From then on her life jogged peacefully along.
از آن به بعد زندگانی او با آرامش پیش میرفت.
The fleet jogged along before a moderate wind.
ناوگان همراه باد ملایمی به طور یکنواخت در حرکت بود.
بهخاطر آوردن، به یاد آوردن، هوشیار کردن
He tied a string on his finger to jog his memory.
برای یادآوردی نخی را به دور انگشت خود بست.
The detective showed him a photo to jog his memory about the suspect.
کارآگاه عکسی به او نشان داد تا چیزی دربارهی مظنون بهخاطرش بیاورد.
Coffee jogged my memory.
قهوه، حافظهی مرا راه انداخت.
پیچیدن، کج شدن
Here the road jogs to the left.
در اینجا راه به چپ میپیچد.
The fence jogged to avoid the tree.
حصار برای دور زدن درخت، کمی کج شده بود.
دوی آهسته (معمولاً برای ورزش کردن)
He went out for a jog before breakfast.
قبلاز صبحانه، برای دو بیرون رفت.
A quick jog around the park is part of my daily routine.
دوی کوتاه در اطراف پارک، بخشی از برنامهی روزانهام است.
a three-mile jog
دوی سهمایلی
تکان، هل، ضربه
The officer gave the sleeping guard a jog.
افسر، نگهبان خواب را با تکان بیدار کرد.
The waiter jogged my arm, accidentally spilling the drink.
پیشخدمت بهطور اتفاقی به بازوی من ضربه زد و نوشیدنی را ریخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jog» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jog