گذشتهی ساده:
jiggledشکل سوم:
jiggledسومشخص مفرد:
jigglesوجه وصفی حال:
jigglingشکل جمع:
jigglesتکان آهسته، جنبش، آهسته تکان دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He jiggled the cup to mix the milk and coffee.
برای مخلوط کردن شیر و قهوه فنجان را تکانتکان داد.
Jiggle the key in the lock until it opens.
کلید را در سوراخ قفل بجنبان تا باز شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jiggle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jiggle