گذشتهی ساده:
wiggledشکل سوم:
wiggledسومشخص مفرد:
wigglesوجه وصفی حال:
wigglingلولیدن، جنبیدن، وول خوردن، تکان دادن، لوشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A worm was wiggling in the mud.
کرم در گلها میلولید.
The dog was wiggling its tail and running behind his master.
سگ دم تکان میداد و دنبال صاحبش میدوید.
The compass needle started wiggling.
سوزن قطبنما شروع کرد به تکان خوردن.
گذشتهی ساده wiggle در زبان انگلیسی wiggled است.
شکل سوم wiggle در زبان انگلیسی wiggled است.
وجه وصفی حال wiggle در زبان انگلیسی wiggling است.
سومشخص مفرد wiggle در زبان انگلیسی wiggles است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wiggle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wiggle