شکل جمع:
jigsawsجورچین، پازل جیگسا
a 2,000-piece jigsaw
جورچین ۲۰۰۰ تکهای
Time is passed by doing jigsaws.
وقت با چیدن پازل جیگسا گذشت.
معما، مسئلهی پیچیده یا مرموز (که تنها با اتصال چندین قطعه اطلاعات قابل حل یا توضیح است)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The origins of the universe remain a jigsaw that scientists are still working to piece together.
ناپدید شدن این هواپیما معمایی بود که حل آن نیاز به تخصص چندین محقق داشت.
The jigsaw of the missing person case was finally solved.
سرانجام مسئلهی پیچیدهی پروندهی فرد گمشده حل شد.
ارهمویی، ارهی منبتکاری
The artist used a jigsaw to carefully carve out the intricate shapes in her sculpture.
این هنرمند برای حکاکی دقیق اشکال پیچیده در مجسمهاش از ارهمویی استفاده کرد.
The jigsaw blade was so sharp.
تیغهی ارهی منبتکاری بسیار تیز بود.
بریدن، برش دادن، شکل دادن (با استفاده از ارهمویی)
The carpenter jigsawed the edges of the table.
نجار لبههای میز را با ارهمویی شکل داد.
I jigsawed the wooden board.
تختهی چوبی را با استفاده از ارهمویی برش دادم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jigsaw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jigsaw