فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jigsaw

ˈdʒɪɡsɑː ˈdʒɪɡsɔː

شکل جمع:

jigsaws

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جورچین، پازل جیگسا

a 2,000-piece jigsaw

جورچین ۲۰۰۰ تکه‌ای

Time is passed by doing jigsaws.

وقت با چیدن پازل جیگسا گذشت.

noun

معما، مسئله‌ی پیچیده یا مرموز (که تنها با اتصال چندین قطعه اطلاعات قابل حل یا توضیح است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The origins of the universe remain a jigsaw that scientists are still working to piece together.

ناپدید شدن این هواپیما معمایی بود که حل آن نیاز به تخصص چندین محقق داشت.

The jigsaw of the missing person case was finally solved.

سرانجام مسئله‌ی پیچیده‌ی پرونده‌ی فرد گم‌شده حل شد.

noun countable

اره‌مویی، اره‌ی منبت‌کاری

The artist used a jigsaw to carefully carve out the intricate shapes in her sculpture.

این هنرمند برای حکاکی دقیق اشکال پیچیده در مجسمه‌اش از اره‌مویی استفاده کرد.

The jigsaw blade was so sharp.

تیغه‌ی اره‌ی منبت‌کاری بسیار تیز بود.

verb - transitive

بریدن، برش دادن، شکل دادن (با استفاده از اره‌مویی)

The carpenter jigsawed the edges of the table.

نجار لبه‌های میز را با اره‌مویی شکل داد.

I jigsawed the wooden board.

تخته‌ی چوبی را با استفاده از اره‌مویی برش دادم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jigsaw

  1. noun a portable power saw with a reciprocating blade; can be used with a variety of blades depending on the application and kind of cut; generally have a plate that rides on the surface that is being cut
    Synonyms:
    reciprocating-saw saber-saw
  1. noun fine-toothed power saw with a narrow blade; used to cut curved outlines
    Synonyms:
    scroll-saw fretsaw

ارجاع به لغت jigsaw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jigsaw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jigsaw

لغات نزدیک jigsaw

پیشنهاد بهبود معانی