گذشتهی ساده:
coinedشکل سوم:
coinedسوم شخص مفرد:
coinsوجه وصفی حال:
coiningشکل جمع:
coinsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- سکه زدن، ضرب کردن 2- (عامیانه) یکدفعه درآمد زیادی پیدا کردن، پول زیاد به چنگ آوردن
1- سکه زدن، ضرب کردن 2- (عامیانه) یکدفعه درآمد زیادی پیدا کردن، پول زیاد به چنگ آوردن
pay a person back in the same coin
معاملهی به مثل کردن، اقدام متقابل کردن، تقاص گرفتن
از سوی دیگر، طرف دیگر قضیه، جنبهی دیگر موضوع
دو جنبهی مختلف چیز بهخصوص
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coin