۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Coiled

kɔɪld kɔɪld

سوم‌شخص مفرد:

coils

وجه وصفی حال:

coiling

معنی

adjective

چنبره‌زده، حلقه‌شده، حلقه‌زده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coiled

  1. verb to wind or move in a spiral course
    Synonyms:
    twisted curled rolled rotated spiralled wound twirled snaked looped folded encircled twined entwined intertwined lapped woven wreathed corkscrewed tensed fussed
    Antonyms:
    straightened unwound ravelled
  1. adjective curled or wound (especially in concentric rings or spirals)
    Antonyms:
    uncoiled
  1. adjective
    Synonyms:
    tortile helicoid

سوال‌های رایج coiled

وجه وصفی حال coiled چی میشه؟

وجه وصفی حال coiled در زبان انگلیسی coiling است.

سوم‌شخص مفرد coiled چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد coiled در زبان انگلیسی coils است.

ارجاع به لغت coiled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coiled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coiled

لغات نزدیک coiled

پیشنهاد بهبود معانی