گذشتهی ساده:
outlastedشکل سوم:
outlastedسومشخص مفرد:
outlastsوجه وصفی حال:
outlastingبیشتر طول کشیدن از، بیشتر زنده بودن از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She outlasted her son by ten years.
او ده سال پس از مرگ پسرش زنده بود.
Customs that had outlasted their usefulness were discarded.
سنتهایی که بیفایده شده بودند، کنار گذاشته شدند.
outlast one's (or its etc.) usefulness
بیهوده بودن، دیگر بهدردنخوردن، قابلیت استفاده نداشتن،
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «outlast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outlast