شکل جمع:
passkeysشاهکلید، کلید اصلی
شکل نوشتاری دیگر: pass key
He lost the passkey, and now we can’t open the storage units.
او شاهکلید را گم کرده است و حالا نمیتوانیم انبارها را باز کنیم.
The building supervisor gave the repairman a passkey to access every floor.
سرپرست ساختمان برای دسترسی به تمام طبقات، کلید اصلی را به تعمیرکار داد.
کلید عبور دیجیتال، گذرواژهی بیومتریک (اثر انگشت یا صورت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new system supports passkeys for passwordless sign-in.
سیستم جدید از گذرواژههای بیومتریک برای ورود بدون رمز عبور پشتیبانی میکند.
Set up a secure passkey to unlock your phone quickly.
کلید عبور امنی تنظیم کنید تا سریعتر گوشیتان را باز کنید.
شکل جمع passkey در زبان انگلیسی passkeys است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «passkey» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passkey