آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Passkey

ˈpæski ˈpɑːskiː

شکل جمع:

passkeys

معنی passkey | جمله با passkey

noun countable

شاه‌کلید، کلید اصلی

شکل نوشتاری دیگر: pass key

He lost the passkey, and now we can’t open the storage units.

او شاه‌کلید را گم کرده است و حالا نمی‌توانیم انبارها را باز کنیم.

The building supervisor gave the repairman a passkey to access every floor.

سرپرست ساختمان برای دسترسی به تمام طبقات، کلید اصلی را به تعمیرکار داد.

noun countable

کلید عبور دیجیتال، گذرواژه‌ی بیومتریک (اثر انگشت یا صورت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The new system supports passkeys for passwordless sign-in.

سیستم جدید از گذرواژه‌های بیومتریک برای ورود بدون رمز عبور پشتیبانی می‌کند.

Set up a secure passkey to unlock your phone quickly.

کلید عبور امنی تنظیم کنید تا سریع‌تر گوشی‌تان را باز کنید.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد passkey

  1. noun key that secures entrance everywhere
    Synonyms:
    master master-key passe-partout

سوال‌های رایج passkey

شکل جمع passkey چی میشه؟

شکل جمع passkey در زبان انگلیسی passkeys است.

ارجاع به لغت passkey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «passkey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passkey

لغات نزدیک passkey

پیشنهاد بهبود معانی