فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Connotation

ˌkɑːnəˈteɪʃn ˌkɒnəˈteɪʃn

شکل جمع:

connotations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

دلالت ضمنی، توارد ذهنی، معنی ضمنی، بار معنایی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

"Home" has different connotations from "house."

معانی ضمنی "home" با "house" فرق دارد.

The symbol of a lion carries connotations of strength and leadership.

نماد شیر، بار معنایی قدرت و رهبری دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His tone had a connotation of sarcasm, even though his words seemed polite.

لحن او دلالت ضمنی بر طعنه داشت، هرچند که کلماتش مؤدبانه به نظر می‌رسیدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد connotation

  1. noun implication
    Synonyms:
    meaning significance suggestion hint association essence nuance overtone undertone coloring
    Antonyms:
    denotation

ارجاع به لغت connotation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «connotation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/connotation

لغات نزدیک connotation

پیشنهاد بهبود معانی