فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Broach

broʊtʃ brəʊtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    broached
  • شکل سوم:

    broached
  • سوم شخص مفرد:

    broaches
  • وجه وصفی حال:

    broaching

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive verb - intransitive
    سنجاق کراوات، برش، سیخ، شکل سیخ، به‌شکل مته، سوراخ‌کن، سوراخ کردن، نوشابه درآوردن (از چلیک)، برای نخستین بار بازکردن، بازکردن یا مطرح کردن، به سیخ کشیدن، تخلف کردن از
    • - He broached the cask and began drinking.
    • - بشکه را سوراخ کرد و شروع کرد به آشامیدن.
    • - She had never broached the subject of money.
    • - او هرگز حرف پول را پیش نکشیده بود.
    • - They broached the subject of oil nationalization for the first time in December.
    • - آنان برای اولین بار موضوع ملی شدن نفت را در دسامبر عنوان کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد broach

  1. verb bring up a topic
    Synonyms: advance, approach, bring up, hint at, interject, interpose, introduce, mention, moot, move, offer, open up, propose, raise subject, speak of, submit, suggest, talk of, touch on, ventilate
    Antonyms: not mention
  2. verb open, pierce
    Synonyms: begin, crack, decant, draw off, puncture, start, tap, uncork
    Antonyms: close, close up

Phrasal verbs

  • broach to

    (کشتی بادبانی) طوری چرخیدن که باد از پهلو به کشتی بخورد (و خطر چپ شدن به وجود بیاید)

ارجاع به لغت broach

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «broach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/broach

لغات نزدیک broach

پیشنهاد بهبود معانی