شکل سوم:
drew offسومشخص مفرد:
drawn offکاستن، کم کردن، جدا کردن، مجزا کردن، دور کردن، بیرون کشیدن، خارج کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He used a sponge to draw off excess water from the surface.
او برای کاستن آب اضافی سطح از اسفنج استفاده کرد.
He tried to draw off attention from his mistakes by making a joke.
او تلاش میکرد که با شوخی توجه را از اشتباهات خود دور کند.
After the procedure, the nurse will carefully draw the blood off from the sample vial.
پساز این فرایند، پرستار خون را بادقت را از لولهی نمونه خارج خواهد کرد.
The artist decided to draw off some ideas from nature for her new painting.
این هنرمند تصمیم گرفت که برای نقاشی جدید خود ایدههایی را از طبیعت بیرون بکشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «draw off» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/draw-off