برقرار کردن پیوند عاطفی، ایجاد صمیمیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Shared struggles often lead to stronger bonding among friends.
سختیهای مشترک معمولاً باعث ایجاد وابستگی عاطفی قویتر میان دوستان میشود.
Reading bedtime stories is an important bonding moment for parents and children.
خواندن قصه قبلاز خواب، لحظهای مهم برای ایجاد صمیمیت والدین و فرزندان است.
The bonding of mother and child is of special importance.
پیدایش رشتههای محبت بین مادر و فرزند از اهمیت خاصی برخوردار است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bonding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bonding