فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Accused

American: əˈkjuːzd British: əˈkjuːzd

سوم‌شخص مفرد:

accuses

وجه وصفی حال:

accusing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable

حقوق (در دادگاه) متهم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

accused of armed robbery

متهم به سرقت مسلحانه

the accused boy

پسر متهم

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accused

  1. adjective blamed
    Synonyms:
    liable implicated charged with incriminated under suspicion arraigned subject to accusation indicted held for questioning
    Antonyms:
    acquitted discharged clear

Collocations

to stand accused

متهم بودن

ارجاع به لغت accused

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accused» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accused

لغات نزدیک accused

پیشنهاد بهبود معانی