گذشتهی ساده:
impeachedشکل سوم:
impeachedسومشخص مفرد:
impeachesوجه وصفی حال:
impeachingمتهم کردن، به دادگاه جلب کردن، احضار نمودن، عیب گرفتن از، عیبجویی کردن، تردید کردن در، باز داشتن، مانع شدن، اعلام جرم کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
New evidence impeaches his honesty.
مدارک جدید درستی او را زیر پرسش میبرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impeach» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impeach