با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Threat

θret θret
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    threats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    تهدید، خطر، هراس
    • - to make threats against somebody
    • - کسی را تهدید کردن
    • - He carried out his threats.
    • - تهدیدهای خود را عملی کرد.
    • - an empty threat
    • - تهدید توخالی
    • - He is impervious to threats.
    • - تهدید در او اثر نمی‌کند.
    • - a threat to our national security
    • - خطری برای امنیت ملی ما
    • - the constant threat of famine
    • - خطر همیشگی قحطی
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • verb - transitive
    تهدید کردن، ترساندن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد threat

  1. noun warning; danger
    Synonyms: blackmail, bluff, commination, fix, foreboding, foreshadowing, fulmination, hazard, impendence, intimidation, menace, omen, peril, portent, presage, risk, thunder, writing on the wall

لغات هم‌خانواده threat

ارجاع به لغت threat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «threat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/threat

لغات نزدیک threat

پیشنهاد بهبود معانی