آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Put-on

ˈpʊˈtɑːn ˈpʊtɒn ˈpʊtɒn

معنی put-on

adjective noun A2

گول زدن، سر کسی شیره مالیدن، خیط کردن

noun adjective

(رمان و نمایش و غیره) پر از حقه و ترفند، مایه‌ی دست انداختن تماشاگران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد put-on

  1. adjective adopted in order to deceive
  1. verb to deceive
  1. verb to pretend
    Synonyms:
    feign sham fool dupe take-in cod gull befool make-believe slang put-one-over put one across
    Antonyms:
    be truthful
  1. verb increase (one's body weight)
    Synonyms:
    gain assume get-into wear don
  1. verb apply to a surface
    Synonyms:
    Antonyms:

ارجاع به لغت put-on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put-on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-on

لغات نزدیک put-on

پیشنهاد بهبود معانی