امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flute

fluːt fluːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fluted
  • شکل سوم:

    fluted
  • سوم‌شخص مفرد:

    flutes
  • وجه وصفی حال:

    fluting
  • شکل جمع:

    flutes

توضیحات

در معنای دوم همچنین می‌توان از champagne flute به‌جای flute استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
موسیقی فلوت، ساز فلوت (نوعی ساز بادی که معمولاً از فلز یا چوب ساخته می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He learned to play the flute during his school years.
- او نواختن فلوت را در دوران تحصیل آموخت.
- The ancient flute is made of silver and adorned with jewels.
- این فلوت باستانی از نقره ساخته شده و با جواهرات تزئین شده است.
- Sina took a deep breath before blowing into the flute.
- سینا قبل‌از دمیدن در فلوت نفس عمیقی کشید.
noun countable
گیلاس، گیلاس شامپاین (لیوان باریک و بلندی که به‌طور مخصوص برای سرو شامپاین طراحی شده است)
- Mikel admired the delicate design of her champagne flute.
- مایکل طراحی ظریف گیلاس شامپاین خود را تحسین کرد.
- She raised her flute to toast the newlyweds.
- او گیلاس شامپاین خود را به‌سلامتی تازه‌ازدواج‌کرده‌ها بلند کرد.
noun countable
شیار، شیار گرد، خراش، شکاف (به‌ویژه شیارهای موازی و عمودی روی ستون‌ها در معماری کلاسیک)
- Each flute on the column was meticulously polished.
- هر شیار روی ستون با دقت صیقل داده شده بود.
- A deep flute in the rock had created a natural drainage system.
- شیار عمیقی در سنگ سیستم زهکشی طبیعی‌ای ایجاد کرده بود.
verb - intransitive
فلوت نواختن، فلوت زدن
- He fluted joyfully during the celebration.
- او درطول جشن با خوش‌حالی فلوت می‌زد.
- She began to flute softly as the sun set.
- با غروب خورشید، او به‌آرامی شروع به نواختن فلوت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flute

  1. noun A groove or furrow in cloth etc (particularly a shallow concave groove on the shaft of a column)
    Synonyms:
    fife piccolo pipe tube whistle woodwind wind-instrument chamfer panpipe recorder channel fipple flute crimp Blokflöte (German) flageolet fluting flute glass transverse flute furrow direct flute flûte-à-bec (French) goffer German flute Blokflöte (German) instrument flûte-à-bec (French) ocarina wineglass champagne-flute
  1. noun A high-pitched woodwind instrument; a slender tube closed at one end with finger holes on one end and an opening near the closed end across which the breath is blown
    Synonyms:
    transverse flute

ارجاع به لغت flute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flute

لغات نزدیک flute

پیشنهاد بهبود معانی