آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ دی ۱۴۰۳

    Flute

    fluːt fluːt

    گذشته‌ی ساده:

    fluted

    شکل سوم:

    fluted

    سوم‌شخص مفرد:

    flutes

    وجه وصفی حال:

    fluting

    شکل جمع:

    flutes

    توضیحات:

    در معنای دوم همچنین می‌توان از champagne flute به‌جای flute استفاده کرد.

    معنی flute | جمله با flute

    noun countable B1

    موسیقی فلوت، ساز فلوت (نوعی ساز بادی که معمولاً از فلز یا چوب ساخته می‌شود)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    He learned to play the flute during his school years.

    او نواختن فلوت را در دوران تحصیل آموخت.

    The ancient flute is made of silver and adorned with jewels.

    این فلوت باستانی از نقره ساخته شده و با جواهرات تزئین شده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Sina took a deep breath before blowing into the flute.

    سینا قبل‌از دمیدن در فلوت نفس عمیقی کشید.

    noun countable

    گیلاس، گیلاس شامپاین (لیوان باریک و بلندی که به‌طور مخصوص برای سرو شامپاین طراحی شده است)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Mikel admired the delicate design of her champagne flute.

    مایکل طراحی ظریف گیلاس شامپاین خود را تحسین کرد.

    She raised her flute to toast the newlyweds.

    او گیلاس شامپاین خود را به‌سلامتی تازه‌ازدواج‌کرده‌ها بلند کرد.

    noun countable

    شیار، شیار گرد، خراش، شکاف (به‌ویژه شیارهای موازی و عمودی روی ستون‌ها در معماری کلاسیک)

    Each flute on the column was meticulously polished.

    هر شیار روی ستون با دقت صیقل داده شده بود.

    A deep flute in the rock had created a natural drainage system.

    شیار عمیقی در سنگ سیستم زهکشی طبیعی‌ای ایجاد کرده بود.

    verb - intransitive

    فلوت نواختن، فلوت زدن

    He fluted joyfully during the celebration.

    او درطول جشن با خوش‌حالی فلوت می‌زد.

    She began to flute softly as the sun set.

    با غروب خورشید، او به‌آرامی شروع به نواختن فلوت کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد flute

    1. noun a groove or furrow in cloth etc (particularly a shallow concave groove on the shaft of a column)
      Synonyms:
      channel furrow tube instrument pipe whistle crimp fluting recorder chamfer fife piccolo woodwind wind-instrument ocarina panpipe flute glass wineglass champagne-flute flageolet transverse flute direct flute German flute flûte-à-bec (French) Blokflöte (German) goffer
    1. noun a high-pitched woodwind instrument; a slender tube closed at one end with finger holes on one end and an opening near the closed end across which the breath is blown
      Synonyms:
      transverse flute

    سوال‌های رایج flute

    گذشته‌ی ساده flute چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده flute در زبان انگلیسی fluted است.

    شکل سوم flute چی میشه؟

    شکل سوم flute در زبان انگلیسی fluted است.

    شکل جمع flute چی میشه؟

    شکل جمع flute در زبان انگلیسی flutes است.

    وجه وصفی حال flute چی میشه؟

    وجه وصفی حال flute در زبان انگلیسی fluting است.

    سوم‌شخص مفرد flute چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد flute در زبان انگلیسی flutes است.

    ارجاع به لغت flute

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «flute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flute

    لغات نزدیک flute

    • - flushing
    • - fluster
    • - flute
    • - flute player
    • - fluted
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.