گذشتهی ساده:
flutedشکل سوم:
flutedسومشخص مفرد:
flutesوجه وصفی حال:
flutingشکل جمع:
flutesدر معنای دوم همچنین میتوان از champagne flute بهجای flute استفاده کرد.
موسیقی فلوت، ساز فلوت (نوعی ساز بادی که معمولاً از فلز یا چوب ساخته میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
He learned to play the flute during his school years.
او نواختن فلوت را در دوران تحصیل آموخت.
The ancient flute is made of silver and adorned with jewels.
این فلوت باستانی از نقره ساخته شده و با جواهرات تزئین شده است.
Sina took a deep breath before blowing into the flute.
سینا قبلاز دمیدن در فلوت نفس عمیقی کشید.
گیلاس، گیلاس شامپاین (لیوان باریک و بلندی که بهطور مخصوص برای سرو شامپاین طراحی شده است)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mikel admired the delicate design of her champagne flute.
مایکل طراحی ظریف گیلاس شامپاین خود را تحسین کرد.
She raised her flute to toast the newlyweds.
او گیلاس شامپاین خود را بهسلامتی تازهازدواجکردهها بلند کرد.
شیار، شیار گرد، خراش، شکاف (بهویژه شیارهای موازی و عمودی روی ستونها در معماری کلاسیک)
Each flute on the column was meticulously polished.
هر شیار روی ستون با دقت صیقل داده شده بود.
A deep flute in the rock had created a natural drainage system.
شیار عمیقی در سنگ سیستم زهکشی طبیعیای ایجاد کرده بود.
فلوت نواختن، فلوت زدن
He fluted joyfully during the celebration.
او درطول جشن با خوشحالی فلوت میزد.
She began to flute softly as the sun set.
با غروب خورشید، او بهآرامی شروع به نواختن فلوت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flute