گذشتهی ساده:
chattedشکل سوم:
chattedسومشخص مفرد:
chatsوجه وصفی حال:
chattingشکل جمع:
chats(بهصورت دوستانه و غیررسمی) گپ زدن، اختلاط کردن، صحبت کردن، حرف زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
I enjoy chatting with new people.
من از صحبت کردن با افراد جدید لذت میبرم.
We love to chat about our favorite books.
ما عاشق گپ زدن دربارهی کتابهای مورد علاقهمان هستیم.
(بهصورت آنلاین و ازطریق اینترنت) صحبت کردن، حرف زدن، گپ زدن، پیام ردوبدل کردن، چت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We can chat later if you’re busy right now.
اگه الان سرت شلوغه، میتونیم بعداً چت کنیم.
She prefers to chat via text rather than call.
او صحبت کردن ازطریق پیام متنی را به تماس گرفتن ترجیح میدهد.
گپ، صحبت، اختلاط، گپوگفت، مکالمه (گفتوگوی دوستانه و غیررسمی)
The chat we had last night was very enlightening.
گپوگفتی که دیشب داشتیم بسیار روشنگر بود.
Alan prefers face-to-face chat rather than texting.
آلان گفتوگوی رودررو را به پیام دادن ترجیح میدهد.
گپ، صحبت، اختلاط، گپوگفت، مکالمه، چت (گفتوگوی اینترنتی)
She joined the chat to discuss the latest news.
او به چت ملحق شد تا دربارهی آخرین اخبار بحث کند.
I took a screenshot of our chat to keep track of the changes we made.
از چتمان اسکرینشات گرفتم تا تغییراتی که ایجاد کردیم را پیگیری کنم.
جانورشناسی پرندهی آوازخوان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
I spotted a beautiful chat in the garden this morning.
امروز صبح پرندهی آوازخوان زیبایی را در باغ دیدم.
We listened carefully to the chat's song.
با دقت به نغمهی پرندهی آوازخوان گوش سپردیم.
(انگلیسی - عامیانه) (مرتبا) لاس زدن
گفتگوی صمیمانه، درد دل
گپ زدن، صحبت دوستانه داشتن
گفتگوی کوتاه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chat