شکل جمع:
conversationsگفتوگو، مکالمه، محاوره، صحبت، گفتوشنود، گپوگفت، بحث، گپ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an English conversation class
کلاس مکالمهی انگلیسی
a telephone conversation
گفتوشنود تلفنی
He had a conversation with his new neighbor.
او با همسایهی جدیدش صحبت کرد.
She enjoys having deep conversations with her friends.
او از گفتوگوهای عمیق با دوستانش لذت میبرد.
They ended the conversation with a smile.
آنها بحث را با یک لبخند تمام کردند.
His conversation skills made him a great host.
مهارتهای مکالمهای او، وی را به یک مجری عالی تبدیل کرد.
Pouya felt anxious before the conversation with his boss.
پویا قبلاز گفتوگو با رئیسش احساس نگرانی میکرد.
Their conversation revealed many shared interests.
گپوگفت آنها علایق مشترک بسیاری را آشکار کرد.
(به خاطر ادای وظیفه یا ادب و غیره) سرصحبت را باز کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conversation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conversation