امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dialogue

-lɒːɡ / / -lɑːɡ ˈdaɪəlɒɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dialogues

توضیحات

در انگلیسی آمریکایی از dialog نیز استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
ادبیات هنر (در آثار هنری و ادبی مانند نمایش‌نامه، رمان، کتاب و فیلم) دیالوگ، مکالمه، گفت‌وگو، صحبت، گفت‌وشنود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The dialogue between the characters revealed their true feelings.
- دیالوگ بین شخصیت‌ها احساسات واقعی آن‌ها را آشکار کرد.
- Effective dialogue can enhance the storytelling experience.
- گفت‌و‌گوی اثرگذار می‌تواند تجربه‌ی داستان‌گویی را بهبود دهد.
- The author masterfully crafted the dialogue to reveal the characters' emotions.
- نویسنده به‌طرز ماهرانه‌ای مکالمه‌ها را طراحی کرده است تا احساسات شخصیت‌ها را نشان دهد.
noun countable uncountable C2
سیاست (کشورها و احزاب سیاسی) مذاکره، گفت‌وگو، رایزنی
- The dialogue of the two countries' leaders was very useful.
- مذاکره‌ی سران دو کشور بسیار سودمند بود.
- The negotiators were able to reach a compromise after several hours of dialogue.
- پس‌از چند ساعت گفت‌وگو، مذاکره‌کنندگان توانستند به مصالحه برسند.
- The politician promised to have a dialogue with voters.
- این سیاست‌مدار قول داد که با رأی‌دهندگان گفت‌وگو کند.
noun countable uncountable
تبادل‌نظر، بحث، گفت‌وگو، مکالمه، محاوره
- Their dialogue revealed the depth of their friendship.
- مکالمه‌ی آن‌ها عمق دوستی‌شان را آشکار کرد.
- We need a constructive dialogue to resolve this issue.
- ما برای حل این مشکل به تبادل‌نظری سازنده نیاز داریم.
- A meaningful dialogue can bridge gaps between differing perspectives.
- یک گفت‌وگوی معنادار می‌تواند شکاف بین دیدگاه‌های مختلف را پر کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dialogue

  1. noun talk
    Synonyms:
    chat colloquy communication confab confabulation conference conversation converse dialog discourse discussion duologue exchange flap interlocution lines parlance parley powwow rap rap session remarks repartee script sides small talk
    Antonyms:
    monologue soliloquy
  1. noun talk, exchange of ideas
    Synonyms:
    chat colloquy communication confab confabulation conference conversation converse discourse discussion duologue interlocution lines parlance parley powwow remarks repartee script sides small talk

ارجاع به لغت dialogue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dialogue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dialogue

لغات نزدیک dialogue

پیشنهاد بهبود معانی